کیشی توپوردوگونی یالاماز
معنی:مرد، تفی که انداخته زمین رو قورتش نمیده.
انصاف قانونلارین آناسیدیر!
معنی: انصاف مادر قانون هاست.
کور آتین آخساق نالبندی اولار.
معنی: نعل اسب کور همیشه شل میشه
مصداق در فارسی: هر چی سنگه مال پای لنگه.
کورون ایسته دیگی بیر گؤز/ ایکی گؤز اولسا، نه سؤز؟
معنی: کور از خدا یه چشم میخواد. ایا اگه دو تا چشم هم باشه حرفی باقی میمونه؟
یامان آرواد دئینگین اولار.
زن بد همیشه غرولند میکنه1.
یئرسیز گولمکدن، یئرلی آغلاماق یاخشیدیر.
معنی: گریه به جا بهتر از خنده بی جا است.
پ.ن: 1- صرفا جهت اطلاع خانم هایی که مرتبا غر میزنند.
ترجمه ها از خودمه و ضرب المثل ها توسط ابوالقاسم حسین زاده گرد اوری شده.
آخر دنیا کجاست؟
آخر دنیا شاید جایی است که مردان میتوانند بی مهابا اشک بریزند و همدیگر را به آغوش بکشند و زنان میتوانند به راحتی مو های خود را با امنیت به دست باد بسپارند و تن خود را به افتاب نشان دهد و در این میان سیگاری بین انگشتان کشیده لاک خورده خود دود کنند و با رقص پا به خرید بپردازند بدون آنکه از بازوی مردی آویزان باشند. اخر دنیا شاید جایی است که در کوچه پس کوچه های مغز سهراب سپهری بتوان بی ترس و ننگ با زن زیر باران خوابید و یا شاید سرزمینی است که کودک مغز به راحتی فلسفه قطورعقل را میفهمد، بدون اینکه کلاه از سرش بیفتد. آخر دنیا شاید جایی است که در خیابان هایش دیگر کودکان شعر و گل نمیفروشند. گلدان های خالی از آفتاب لذت میبرند وبوسه های عمیق مرد ها به جای نشستن بر روی لب های معشوقه ها بر روی لب ها و تن همسرهایشان مهر میشود.
آخر دنیا شاید جایی است که قصاب هایش، نا امیدی و استیصال را سلاخی میکنند و گل فروش ها لبخند را با تزئین کاغذ های رنگی، ارزان میفروشند و گل ها زیر پا لگد مال نمیشوند.
اخر دنیا واقعا کجاست؟ کنج کافه دود الود و شلوغ ذهن من و تو یا در درون کتابی که مرد ژنده پوش در انتهایی ترین قسمت کتابخانه خلوت میخواند یا در...
آخر دنیای شما کجاست؟
انسان نخی پوسیده از تجربه هاست. تجربه هایی در طول تاریخ که انسانیت را پاره کرده است انسان ها را نخ نما. جنگ صد ساله، جنگ بیزانسی ها، جنگ های صلیبی، جنگ جهانی اول و سوم مرد چاق و پسر کوچک، جزام، وبا، طاعون و حال هم کرونا. دایناسور ها با ان قدرت در این دنیای وحشی منقرض شدند، اما انسان ها با این همه مصیبت و سختی از بین نرفتندو ب راحتی در حین رانندگی با اهگ همخوانی میکنند و بر روی فرمان ضرب میگیرند . در پشت پنجره چای مینوشند و متفکرانه به نمای پشت شیشه نگاه میکنند.انسان ها میبوسند و در آغوش میکشند و می رقصند و با یکدیگر به معاشقه میپردازند. انسان همچنان زنده است فقط انسانیت در میان طاعون و وبا مرده است و هدف موشک های اتمی هیروشیما و ناکازاکی قرار گرفته است و چند متر گرد و خاک بر رویش نشسته است.
انسان با این همه مصیبت زنده است. پس ناکامی ها در طول زندگی، ما را نمیکشد. خواسته هایی که به رویا بدل شده اند، ما را نابود نمیکنند. فقط گاهی نصف شب وقتی همه به خواب رفته اند ما یاد خود می افتیم و وقتی به او سر میزنیم و حال بدش را میبینیم فقط پتویی کلفت و خفگان اور بر رویش میکشیم سپس به ارامی از کنارش میگذریم و میگذاریم همانطور ارام و بی صدا به مرگ تدریجی خود ادامه دهد. حال بد خود درون ما، ما را از بین نمیبرد. او با تحمل تمامی سختیها ارام در ما به خواب رفته است. او بی ازار ترین و منزوی ترین وجه درون ماست. ناکامی ها، رویاها، زخم ها، خواسته ها، تمام تلاش های بی ثمر و... بر تن این خود هک شده اند.
میگویند
از هر چیز کمی باقی می ماند
در شیشه کمی قهوه
در جعبه کمی نان
و در انسان
کمی درد...
پ.ن: متن پایانی از تورگوت اویار
چشم ها...
چشم ها خیلی مهم هستند. چشم ها میتوانند حرف بزنند، لمس بکنند، ببوسند و در آغوش بکشند. چشم ها کاری میکنند که دست ها از انجام ان عاجزند. چشم ها میتوانند زیر و بم تو را حفظ بکنند بدون اینکه تنت را لمس کنند. میتوانند تو را بلد باشند بدون اینکه در پیچ و خم سبز تو قدم بزنند. چشم ها می توانند با تو پشت پنجره به پرنده ها غذا بدهند و در سرمای زمستان دستان تو را گرم کنند.
کاری نیست که چشم ها نتوانن انجام دهند. چشم ها وقتی خیره نگاه میکنند یا در قعر خود تمنای اغوش دارند یا تو را به اغوش کشیده اند. این کاسه ها وقتی به زمین دوخته میشوند یعی از تو دلشان غبار گرفته و یا از تو فرار میکنند. چشم ها وقتی برق میزنند و به تکاپو می افتند؛ یعنی درونشان توله سگی بازیگوش، خوشحال و خندان در حال بازی با کلاف رنگی است. مرمک های چشم ها وقتی با چانه تبانی میکنند و به لرزش می افتند؛ یعنی گربه ای در حال چنگ انداختن به دیواره قلب است.
چشم ها حرف نمیزنند بلکه حرف هایشان را زیر نویس میکنند. زبان چشم های شما چیست؟؟؟؟؟؟؟؟
آچاندا ساچینین هؤروگون هر دم، هر دم که بافت گیسوانت را باز میکنی
ایسترم اللریم داراغین اولسون. دوست دارم دستانم، شانه ات باشد
کاش آلا جانیمی شیرین سؤزلرین، کاش جانم را حرف های شیرینت بستاند
سئویرم جللادیم دوداغین اولسون. دوست دارم لبت جلادم باشد
بیلمیرم هایاندا قاریشیب باشین، نمیدانم کجا سرگرم شده ای
کاش گلیب گؤرهسن گؤزومون یاشی کاش بیایی و اشک چشمم را ببینی
راضییام سئوگیلیم او قلم قاشین، عشقم، حاضر هستم آن ابروی قلمت
کؤنلومو یارماغا پیچاغین اولسون. برای شکافتن قلبم، چاقویت باشد
هئچ گناه گؤرمورم سن وفاسیزدا، تو را اصلا مقصر نمیدانم
آغاج یاپراغینی دانار پاییزدا! حتی درخت هم در پاییز برگش را نادیده میگیرد
اینصافدی من دورام کوچه_قاپیزدا، ایا این انصاف است که من پشت درخانه تان بایستم
اؤزگهسی ائویزده قوناغین اولسون؟ در حالی که غریبه ای در، خانه تان مهمان است؟
بو سئوگی سرریمی یاییب عالمه این عشق راز مرا در همه دنیا بر ملا کرده است
دؤندهریب دونیامی بیر جهنمه. و دنیایم را به یک جهندم تبدیل کرده است
ازلدن یارادان دئییبدیر غمه، افریننده از ازل به غم گفت است
مهرانین سینهسی اوتاغین اولسون! که سینه مهران اتاقت باشد
پ.ن: شعراز مهران عباسیان. کتاب شعر: اوتاندیم دئیم سئویرم سنی( خجالت کشیدم بگویم دوستت دارم.)
ترجمه از خودمه.سعی کردم به بهترین شکل کلمات رو بازگردانی کنم. اما بازم بعضی مفاهیم انتقال پیدا نمیکنه.
من عاشق شعر های این شاعر هستم. امیدوارم اگه ترک هستید از مصرع به مصرع شعر و اگه فارس هستید از ترجمه لذت ببرید.