"مرغآمین"

"مرغآمین"

فکر میکنم که این ترنم موزون حزن تا ابد شنیده خواهد شد
"مرغآمین"

"مرغآمین"

فکر میکنم که این ترنم موزون حزن تا ابد شنیده خواهد شد

متعهد بودن

متعهد بودن چیست؟؟؟

حسی درونی که باعث میشود افراد خود را در قبال دیگری مسئول بدانند. تعهد میتواند در قبال شغل، خود، خانواده و... باشد.( تعریف کردم. 

 انگار هنوز برای برخی این کلمه گنگ و بی معنیه)

تعهد در ازدواج یکی از مهم ترن اصل هاست. و اگه کسی حس میکنه که هنوز قسمت هایی از وجودش از این حس اشباع نشده و معنی و مفهوم این کلمه رو نفهمیده، غلط میکنه ازدواج میکنه.

وقتی کسی به همسر خودش متهد نیست اگه بچه ای هم در میان باشه یعنی به قدری بیشعور و خودخواه هست که حتی به کسی که از گوشت و پوست خودش هست داره ظلم میکنه.

حتی یه پیام اضافه هم به کسی میتونه این متعهد بودن رو نقض کنه. 


پ.ن: یه جایی خونده بودم خیانت کرم ذات کثیف ادم هاست. الان هم از خیانت فردی (فقط از طریق پیام)به بچش و زنش در حال انفجار هستم.

مطمئنم که مخاطب این پست هیچ وقت این پیام رو نمیخونه ولی این دلیل نمیشه که من بهش نگم چقدر ازش بدم میاد.

آتالار سؤزو

* تنبلیک دن ائشک دییر دایی!

معنی: از تنبلی به خر میگه دایی! 

* کئچل قیز بزه نینجه توی الدن گئده ر.

معنی: تا دختر کچل آرایش کنه، عروسی تموم میشه.( مفهوم: اگر دارای قابلیت چیزی نیستید زیاد تقلا نکنید زیرا در این میان ممکن است هدف خودتان را به دلیل پیدا کردن درگیری های زیاد با مسائل فراموش و از دست بدهید.)

* کئچل درمان بیلسه اؤوز باشینا یاخار.

معنی: اگه کچل درمانی(برای کچلی) بلد باشه، اول به سر خودش (اون ماده و دارو رو) میماله.

مصداق: اگر بیل زن هستی باغچه خودت را ببیل بزن.

* سویون لال آخانی، آدامین یئره باخانی!

اون آبی که بیصدا جاری میشود برابری میکنه با ادمی که هیشه سر به زیره. (مفهوم: هر دو نابود گر هستند.)

مصداق: از آن نترس که های و هوی دارد. از آن بترس که سر به تو دارد.

* دئدیلر: -قارداشین نئجه آدامدیر؟

دئدی: -یولداش اولمامیشام!

معنی: گفتن«برادرت چطور آدمیه؟»

گفت: «باهاش دوستی نکردم.»  

(مفهوم: تنها راه شناخت درست آدم ها دوستی است.)

* مردایله گزه ن مرد اولار / نامردایله گزه ن بیابان گرد اولار!

معنی: کسی که با جوانمرد همراه شود جوانمرد میشود و کسی که با نامرد همراه شود بیابان گرد میشود.( مفهوم: به هیچی و پوچی میرسه.)


پ.ن: ترجمه ها از خودم هست و ضرب المثل ها توسط ابوالقاسم حسین زاده گرداوری شده.


فراموشم نکن-سزن آکسو

beni unutma / sezen aksu

bir gün daha yaşandı ve bittı
küçük sevinçleri ve küçük kederleriyle
herhangi bir gündü çok önemli değildi
seni düşündüğüm birkaç andan başka
bilirim herkes payına düşeni yaşar
ve her yeni günde değişir hep birşeyler
sen de kendi payından bir hatıra seç ne olur
o ben olayım beni unutma
beni unutma, unutma, beni unutma
bilirsin unutulmak dokunurya her insana
sen de kendi payından bir hatıra seç ne olur
ve o ben olayım unutma, beni unutma
beni unutma, unutma, beni unutma
bilirsin unutulmak dokunurya her insana
sen de kendi payından bir hatıra seç ne olur
ve o ben olayım unutma, beni unutma
bilir misin seni gerçekten sevdim
sevdiğim daha birçok şeyin arasında
bir tek seni seçtim hatıralar arasında
sebep diye bir küçük mutluluğa



فراموشم نکن-سزن آکسو

یک روز دیگه هم سپری شد و به پایان رسید

با شادی ها و غم های کوچکش

به جز اون چند لحظه ای که به تو فکر می کردم
اینکه باقی روز چه طور بود دیگه مهم نیست
می دونم هرکسی طبق اونچه که توی سرنوشتش هست، زندگی می کنه - و هر روز یه چیزهایی تغیر میکنه
چی می شه تو هم از سهم (سرنوشت) خودت خاطره ای  انتخاب کن
که اون (خاطره) من باشم ، منو فراموش نکن
منو فراموش نکن، فراموش نکن، منو فراموش نکن
می دونی که فراموش شدن به هر آدمی برمی خوره
چی می شه تو هم از سهم (سرنوشت) خودت خاطره ای رو انتخاب کن
 و اون (خاطره) من باشم ، فراموش نکن،منو فراموش نکن
منو فراموش نکن، فراموش نکن، منو فراموش نکن
می دونی که فراموش شدن به هر آدمی برمی خوره
چی می شه تو هم از سهم (سرنوشت) خودت خاطره ای روانتخاب کن
و اون (خاطره) من باشم ، فراموش نکن،منو فراموش نکن
می دونی که تو رو واقعا دوست داشتم
از بین خیلی چیزای دیگه که دوسشون داشتم
از بین همه ی خاطره هام تنها تو رو برداشتم

دلیلشم یه خوشبختیه کوچیکه

پ.ن:ترجمه اهنگی که تو پست قبلی گذاشته بودم. اهنگی ازملکه موسیقی ترکیه،  سزن آکسو به اسم منو فراموش نکن(beni unitma). من عاشق این خواننده و اهنگ هاش هستم.

 ترجمه رو از turkses.rozblog.com  برداشتم. فقط بعضی جاهاشو که حس کردم میتونست بهتر ترجمه بشه رو عوض کردم.


چشمان مشکی


با چشمانی خاموش به گوشه ای خیره شده است. فقط اثار تیک عصبی است که بر روی دستش دیده میشود. انگشتانی که کوتا و سریع بر روی دست دیگر کشیده میشوند گویا گربه ای دارد با پنجه های لاجان خود زمین را میخراشد. زیر لب جملات گنگ و نامفهومی را زمزمه میکند. استخوان های گونه اش  بیرون زده است و لپ هایش گویا به زیر لثه های بی دندانش فر روفته است. فکش به خاطرشکستگی سال های قبل نافرم است. اما چشمانش زیباست. چشمان خیره مشکی اش زیباست. 

به پوست چروک دستانش خیره میشوم. دستان زیبایی  هم دارد، کوچک با انگشتان کشیده. اگر در گذشته آن مرد او را دوست میداشت که مطمئنم نداشت، میتوانست از در بر گرفتن این دست های کوچک لذت ببرد. به صورت، لب و دستهایش نگاه میکنم. ایا اینها تا به حال مهمان بوسه آن مرد از روی عشق شده بودند یا حافظه این زن پر از فریاد هاست. 

به این می اندیشم که حال درمغزش کدام قسمت از کتاب زندگی اش را ورق میزند. به سال های فقر و دست های خالی،  به نه کودکی که از خون دلش به سختی های فراوان به عمل امدند، به پسری که زودتر از او با دنیا ودا کرد و رفت، به فرزند ناخلفی که هر لحظه روح مادرانه او را زخم میکرد و یا به ... 

به کدامین مصیبت از سر گذراند می اندیشد.

ایا او روزی فراموش میشود؟ تنها چیزی که از او باقی می ماند سنگ قبری سیاه است؟آن همه سختی و رنج برای داشتن دست های چروک و گونه های استخوانی بود. 

به صورتش نگاه میکنم، چشمان مشکی خیره زیبایی دارد.



پ.ن: تازه فهمیدیم سرطان روده داره. بدنش ضعیفه و طاقت درمان های شیمیایی و عمل رو نداره. هیچ وقت اونقدر که باید برام یه مادر بزرگ نبود که الان بخاطرش خیلی ناراحت باشم. اما به عنوان یه انسان فکر میکردم در ازای اون همه سختی باید چند روز خوشی رو تجربه میکرد و یه زندگی عزتمند می داشت. چند روزه دارم به این فکر میکنم که نباید آخرش اینجوری باشه. اونوقت این همه تقلا برای چیه. به قول مولانا:« دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ / ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ»

دیروز تا ساعت 2 شب به این اهنگ گوش میدادم.


جنازه های قورت داده تلویزیون

این روز ها تلویزیون بیش تر از هر وقت دیگری جنازه قورت داده. دهنش را که باز میکنی مشتی جنازه برروی  گل های بیفروغ قالی میریزد. شمار جنازه هایی که روز به روز افزون میشوند و گور های دسته جمعی وبا و طاعون را تداعی میکنند.

 حال دلمان را که بپرسی سستی فریاد میکشد. بیماری میان درز تنمان رفته، مانند ابی که میان ترک های زمین فرو میرود. روحمان تب دارد و سینه اش درد میکند. بیشتر از هر وقت دیگری تنهاست و خنده های دسته جمعی از لبانش پر زده.

و...


پ.ن: به قول شاملو( برای درد هایم.../ برای ما، برای این همه تنهایی/ ای کاش خدا کاری کند)