ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
این روز ها تلویزیون بیش تر از هر وقت دیگری جنازه قورت داده. دهنش را که باز میکنی مشتی جنازه برروی گل های بیفروغ قالی میریزد. شمار جنازه هایی که روز به روز افزون میشوند و گور های دسته جمعی وبا و طاعون را تداعی میکنند.
حال دلمان را که بپرسی سستی فریاد میکشد. بیماری میان درز تنمان رفته، مانند ابی که میان ترک های زمین فرو میرود. روحمان تب دارد و سینه اش درد میکند. بیشتر از هر وقت دیگری تنهاست و خنده های دسته جمعی از لبانش پر زده.
و...
پ.ن: به قول شاملو( برای درد هایم.../ برای ما، برای این همه تنهایی/ ای کاش خدا کاری کند)
)))):
خوشحالم که برگشتید.
مدت طولانی نبودید.
چرا نیستید؟
به قول اون معتاد به شیشه:«هشتم ولی خشتم«

ممنون از اینکه یه یادم بودید.
نگو اینجور

سریال به زندگی ذوق میده
فکرشو کن هر روز
یه چیزی هست که پایانش مشخصه
ولی تو نمیدونی چیه !
بخاطر همین هی دنبالش میکنی
هی هر روز بهش سر میزنی
تا قسمت آخر
فقط چون خوشم از انتظار نمیاد
معمولا برا سریال ها ،
صبر میکنم همه قسمت هاش برسه
بعد دیگه با خیاله راحت می بینمش .
یه چیزی هست که پایانش مشخصه
ولی تو نمیدونی چیه !(( این دقیقا کجاش جذابه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟))
سریال دیدن برای من یه شکنجه روحی محسوب میشه. یادم نمیاد اخرین سریالی که دیدم چی بود.
گل برای گل



