"مرغآمین"

"مرغآمین"

فکر میکنم که این ترنم موزون حزن تا ابد شنیده خواهد شد
"مرغآمین"

"مرغآمین"

فکر میکنم که این ترنم موزون حزن تا ابد شنیده خواهد شد

مقصد زندگی

 

زندگی گذرا بوده و هست و مانند رودی است که هیچ وقت از جریان نمی ایستد. حتی اگر غم و غصه ها قلب انسان را تسخیر کنند و شلاخ های مشقت و رنج بر روح انسان فرود بیاینند و یا انسان از خوشی پر در اورد و طمع ملس شادی را زیر زبانش مزه مزه کند.

زندگی فقط جریان خشک و گذرنده زمان نیست، زندگی جریان افراد، تجربه ها، علاقه ها، قوانین جاذبه و ... است. زندگی فهم چهره افراد است.

به قول جبران خلیل جبران:« زندگی هر کسی با زندگی دیگران فرق دارد، پس به اندازه همه افراد زندگی وجود دارد.» پس نیازی نیست که به اندازه تمام انسان ها زندگی کنی.همین که به اندازه خود سهمی برداری کافیست.

در میان زندگی پس مرگ چیست؟ مرگ همان زندگی است. زندگی عاشق مرگ است شاید به همین دلیل است که همواره به دنبال ان میدود و همواره تلاش میکند که به این منزل جاودان برسد.هراس از مرگ یعنی گریزان بودن از زندگی کردن. به قول سهراب«زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ»

زنگی تنها زمانی از حرکت می ایستد که  بخواهد به مرگ خوشامد بگوید. پس تا وقتی که جلوی تو را نگرفته اند.


پ.ن: این انشای سه سال پیشم بود که امروز داشتم میخوندمش بعضی جاهاشو تغییر دادم.

واقعا طرز فکرم و این حجم از مثبیت نگری خودمو خیلی متعجب کرده.  من واقعا  مرگ رومقصد نهایی زندگی میدیدم اما الان به نظر بیشترین هدف زندگی زجر کش کردن ماست.