"مرغآمین"

"مرغآمین"

فکر میکنم که این ترنم موزون حزن تا ابد شنیده خواهد شد
"مرغآمین"

"مرغآمین"

فکر میکنم که این ترنم موزون حزن تا ابد شنیده خواهد شد

من در دنیای دیگر


چه کسی میداند. شاید من دارد در جهان موازی با پرندگان چای میخورد و گاهی بهر دانه ای بر شانه ای مینشیند. یا من دیگر در جهان های موازی دیگر دلفین شده و دارد بر روی اب رقص باله را با دوستانش تمرین میکند. 

شاید دارم در نیمه دیگر جهان زیر سایه درخت سروی به بلوغ علف شدن میرسم ؛ آرام دستان تره ام را به آفتاب سرخ میگیرم و اشک شبنم را از روی شانه ام میتکانم. 

شاید هم دایناسوری هستم با پوستی کلفت و جثه ای تنومند که آرام میروم تا منقرض شوم. شاید هم اولین دانه ای باشم که از دست انسان اولیه بر خاک افتاد و کشف شد و امید را جوانه زد همانند شکوفه، همانقدر باشکوه و نوید دهنده.  شاید گرده خاک نقره ای کدری باشم که روی خال ماه نشسته ام. شاید هم میخی شده ام که نجاری با دستان زمخت آن را به صندلی ننو زده است تا زنی در یک غروب دلگیر بر ان بنشیند و قهوه سرد خود را  بنوشد. شاید هم جلدسه قطره خونی هستم در دست مرد نیهیلیسم  در کافه نشسته که کلاه عقل بر سر دارد و دود های ترد و ابر مانند بر روی سرش شناورند. شاید هم شال روده واری هستم که به گردن قیس قصه، مانند مار حلقه زده پیچ خورده ام. 

در دنیا های  موازی که من شاید در ان هیچ وقت خود را ملاقات نکنم، من سبزم و زنده. آرام میرقصم، زیبا بافته میشوم، دست نجار را نوازش میکنم، قیس پیر را هم گاهی بوسه میزنم هر چند او مرا دوست نداشته باشد. آخ که من در جهان موازی چه زیبا هستم. آیا همین که حس رنج آدمی را نمیفهمم خوشبخت نیستم؟؟؟؟؟ همین که مجسمه ای بد نما از عجز انسان نیستم کافی نیست؟؟؟


پ.ن: نمیدونم جهان های موازی وجود داره یا نه حوصله بحث راجب درست و نادرستیش رو هم ندارم به قول علیرضا آذر:مرا اشتیاق چک و چانه و کلکلی نیست.

اما اینکه فکر کنم که  تو یه دنیای دیگه حالم خوبه، حس خوبی بهم میده. یه چیزی مثل دلخوشونک  الکی یا هر چی...

شما تو دنیای موازی چی هستید؟ اصلا دوست دارید چی باشید؟



نظرات 1 + ارسال نظر
علیرضا سه‌شنبه 25 آذر 1399 ساعت 10:39 https://jameolmozakhrafat.blogsky.com/

درود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد