"مرغآمین"

"مرغآمین"

فکر میکنم که این ترنم موزون حزن تا ابد شنیده خواهد شد
"مرغآمین"

"مرغآمین"

فکر میکنم که این ترنم موزون حزن تا ابد شنیده خواهد شد

امیدواری حس مضخرفی است!!!!!!!!!!!!!!!



امیدواری حس مضخرفی است. وقتی انسان پشت در های بسته نشسته و به دهن کجی کاشی های راهرو بیمارستان خیره شده است و تنها چیزی که از امید درونی اش در او میماند ته مانده ای از انسان قبلی و با مخلوطی از نا امیدی است. یا وقتی پیر مردی قوز کرده به دستان مردم امید دارد و انسان ها حتی گوشه چشمی هم به او عطا نمیکنند بیش ترین حسی که در این ادم بیداد میکند ناامیدی است یا وقتی که انسان امید دارد که کلاف اشفته زندگی اش که با گره های کور فراوان در هم پیچیده است از دست گربه سرتق رهایی یابد و به دست مادر بزرگ بیفتد تنها چیزی که به دست می اورد نگاه کردن به به کلافی است که اینبار به دست سگی وحشی افتاده.
اصلا اگر امید خوب بود که اخرین پناه انسان نمیشد.  وقتی انسان ها به هر دری خود را میکوبند و پاسخی در خور نمیبینند فقط میتوانند خود را باحسی به نام امیدفریب دهند. امید یک تلقین درونی دروغین است که ناکامی های  زندگی را پشت خود  پنهان میکند حسی که انسان را تا لب چشمه میبرد و تشنه باز میگرداند. حسی که همواره در گوش زمزمه میکند:«این بار میشود.  نتیجه تلاش ها و آرزو ها و امید ها هیچ وقت از بین نمیرود.» و اینگونه انسان جلوتر میرود و فریب این نجوای شیطان گونه را میخورد  و در آخر حسی های جدیدی به نام  سرخوردگی و ناامید در درون انسان سر به افلاک میکشند.
 امید همانند مخدری است که توهمی شیرین را در ذهن زنده میکند و پس از اینکه این مخدر از رگ و پی جان ادمی رخت بست نئشگی نا امیدی در دیواره منطق هویدا میشود و درد به مغز استخوان میرسد.
 امید سر انجامی جز ناامیدی ندارد. لطفا امیدوار نباشید.