ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
وبلاگم شده محل تردد یک روح که منم. هر از گاهی از پله های زشتش بالا میروم و صدای کلمات را در می اورم.
من روحی خسته ام که هی اینور و آنور میرود. دنبال چیزی هستم که بتوانم از آن تغذیه کنم اما چیزی نمی یابم.
پ.ن: ابد و یک روز دیدم و یاد بینوایان هوگو افتادم.
نمیدونم کجاش نوشته بود، اصلا نوشته بود یا نه که فقر مرد را دزد و زن را به گمراهی و جامعه را به فساد میکشد.
ابد و یک روز مرا به گریه انداخت
یعنی الان من یک روح سرگردانم
هر کس تو دنیای خودش میتونه یک روح باشه. بستگی به نامرئی و مرئی بودنش داره
باید فکر کرد که آیا بود و نبود وبلاگ روح زده شده اهمیتی داره یا نه، اون موقع تغییر شروع میشه :)


برای من اهمیت داره
حداقل خودم دوست دارم توش بنویسم
حتی اگه خونده نشه