"مرغآمین"

"مرغآمین"

فکر میکنم که این ترنم موزون حزن تا ابد شنیده خواهد شد
"مرغآمین"

"مرغآمین"

فکر میکنم که این ترنم موزون حزن تا ابد شنیده خواهد شد

شلم شوربای مغزم

نقطه محوی که به آن خیره شده ای، بزرگ میشود و حجم می گیرد. از چشمت وارد و به سمت گیجگاه و آهیانه ات هجوم می برد. مغزت پر می شود. پر از حجم سیاه بی معنی، برای گرفتن انتقام ساییده شدنش توسط نگاهت.و تو همچنان خیره ای و این سیاهی تو را خواهد بلعید. 

مغزم هجوم خلا و صدا ها را تاب نمی اورد. جا برای افکارم نیست. ناخوداگاه آنها را خط میزند. گویا دارد صحنه سربریده شدن کسی را در فیلم میبیند؛ زود چشم هایش را می بندد. کلمات دردناک در ذهنم خط زده و نادیده گرفته می شوند. بیخیالی از سوراخ های گوشم وارد  قشر پیشانی و پس سری میشود. حال شلم شوربایی در مغزم درست شده است. کلمات محو و خط زده شده، نقطه های کور انتقام گیرنده، خلا، صدا، بیخیالی. هر حجم در گوشه ای نشسته و در زمان عقب نشینی دیگری به میدان امده و به رجز خوانی می پردازد. 

مغز بدبخت بیچاره ام از دست این حجم های خارجی زشت چه می کشد؟ 

بدن می تواند مسئولیت مغز را به عهده بگیرد؟ 

تن باید تاوان مغز را بدهد 

تنی نباشد مغزی نیست 



پ.ن: دو روز بعد من کجا هستم تو کجا؟ 

تو را نمیدانم 

در گوشه ای از این جهان داری به روزمرگی ات ادامه میدهی 

اما من...

من میروم تا تجزیه بشوم

پس دردی هم نیست. 

نظرات 1 + ارسال نظر
Sattar دوشنبه 10 آبان 1400 ساعت 20:11 https://oldjavoon.blogsky.com/

اشی مشی
نمیدونم چی گذشته و چی شده
لابد بد بوده و شایدم خوب
اما
هنوزم میشه امید داشت
یه کور سوی امیدی اون ته دلم میگه:

بالاخره یه روز خوب هم میاد...

پس من میشینم و میشینم و بازم میشینم تا روزای خوب بیاد
ممنون دوست عزیز من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد