"مرغآمین"

"مرغآمین"

فکر میکنم که این ترنم موزون حزن تا ابد شنیده خواهد شد
"مرغآمین"

"مرغآمین"

فکر میکنم که این ترنم موزون حزن تا ابد شنیده خواهد شد

دلخوشی ها


اتفاقای کوچیکی در زندگی هست که با تمام ریز بودنشان گاهی چاله های روحمان را پر میکنند. اتفاق هایی که گرد و خاک دلخوشی  را بر دل مینشانند. یک تبسم آنی...

این اتفاق میتواند یک اهنگ باشد. اهنگی که گوش دادن صد باره به ان هم دل را نمیزند. میتواند کتاب شعر سبزم باشد درمیان انبوه کتاب های درسی. یا افتابی باشد که از درز پنجره های فیروزه ای قدی به گل های فرش قرمز هجوم می اورد و  چشم را به دنبال کردن پرز های ریز  معلق تونل نور خورشید که بین فضاست تشویق کند. یا لحظه ایست که چشم از خواب می گشایی و غلتی میزنی و بر قسمت سرد تشک دراز میکشی و اتش پوستت را خاموش میکنی. دلخوشی میتواند یک حس مشترک بین تو دیگران باشد، حس تمایل دیگری به اهنگی که گوش میدهی یا کتابی که میخوانی یا... 

اتفاق کوچک برای دلخوشی من میتواند یک دوست باشد،  یک انسان پر از تضاد با هزاران حس مشترک بینمان. یا چای خوردن با کتاب سبز شعرم در زیر پرتو برنده خورشید بر روی فرش قرمزمان.

من از علف های کوهی خوشم می اید.

 از تپه های گرد و سبز که روی هم میروند هم همچنین،

 از صدای کفش های خواهرم که نوید امدنش را میدهند

از لبخند رنج کشیده برادرم، از دست ها  و پوست سبزه اش

من از کسی که نور و علف را بشنود خوشم می اید و کسی که با سزن هم خوانی کند

و از خاطرات چند سال پیش مدرسه ام، از ارایه ها، نوشتن و  از دبیر ادبیات پیشینم

من از دوست هایم که دیگر ندارمشان، از خانواده پراکنده ام خیلی خوشم می اید، خوش که نه دوستشان دارم

اگر غم ها از دل بیش از حد سر بر نیاورند از نور و علف و فرش قرمز و کتاب سبزم هم همچنان خوشم خواهد امد

اما اگر این کاش ها، اگر ها، اما ها نبود خوشی ها هم بیشتر بودند

کاش نبودند


پ.ن: یه هفته پیش کسی پرسید که از چه چیزی حالت به هم نمیخوره 

خب اینم جوابش




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد