ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
اقای فروغی دوست داشتنی اینجا نه بوی عید می اید نه بوی کاغذ رنگی و نه بوی یاس جانماز ترمه مادر بزرگ. اینجا زمستان از سر میشود اما تمام نه، سردی زمستان به بهار هم سرایت کرده. دیگر بهار هم شکوفه ای نمیزند. خستگی ها را هم که نگو مانند چرکی هستند که بر دل نشسته اند با هزاران مصیبت هم از لای روح پاک نمیشوند. اینجا دلخوشی های کوچک هم پوسیده اند تو از شادی شکستن قلک پول میگویی؟ تو از ان حس شیرین و ملس پر از تشویش کودکی میگویی؟ اینجا همه مردم عبوس اند برق کفش جفت شده تو گنجه ها هم انها را خوشحال نمیکند. دیگر خبری از ترس ناتموم گذاشتن جریمه ها عید مدرسه هم نیست. همه چیز رو به زوال رفته. حتی خبری از مدرسه نیست که بخواهند جریمه هم بدهند. اینجا دل ها بیشتر برای گذشته تنگ میشوند بجای اینکه به امید اینده گرم بشوند. اینجا همه مانند تو مثل لاکپشت در خودشان گوشه ای گرفته و نسشته اند.
در طول سال، در بهار تا زمستان فرشی از جنازه ها بر زمین پهن شده است. هر کسی داغدار یکی است. کمر مردم عادی در زیر فشار های اقتصادی همچون کمانی خمیده است. دلخوشی های کوچک پرزده اند و هر کس در کوچه و خیابان از دیگری بی دلیل شاکی است و حواس مردم کمتر به یکدیگر است هر کس با خودش در یک انفرادی به سر میبرد.
هیچ چیز امروز به یک روزی که قرار است دیروز عید شود نمیماند. اما دخترک من دارد پوست می اندازد. از سیاه دارد به سبز میرود و موهایش شکوفه داده مطمئنم میوه هایش خوشمزه خواهد شد. دخترک سبزم ماهی های قلبش را در دریا میریزد تا حداقل انها ازاد و رها شنا کنند و گاهی سر از آب در اورده و به ادمیان نگاهی بیندازند و باز به پیچ و تاب خود در لای موج ها ادامه دهند. باد... و امان از باد که همه جا سرک میکشد و موج و مو و دامن را بر هم میپیچاند این فرزند ناخلف طبیعت.
و در اخر هم گونه های دخترکم که ابستن سرخ ترین انار ها و سیب های سرخ پاییزی است. ابروانش که از قاجار مانده، ابرو های به هم پیوسته کمانی.
دخترکم دختر طبیعت است. دارد به فصل بلوغ سبز شدن و شکوفه دادن میرسد.
پ.ن: بزنید رو تصویر و اهنگ رو گوش کنید.
تصویر رو تو نرم افزار ایلیستریتور طراحی کردم.
امسال منهای کرونا و محدودیت ها و فشار های اقتصادی واقعا سال سختی بود برام. اتفاق هایی که افتاد مسیر زندگیم رو تغییر داد. اتفاقای وحشتناک که هنوزم تمومی ندارن. برای عید شور و شوقی ندارم و حتی امیدی هم ندارم. گرد زمان داره رو مشکلات میشینه و اونا رو هم بیشتر تو جاشون محکم و ثابت میکنه.
نمیدونم...
قرار نبود اینجوری بشه.
اما امیدوارم برای شما خواننده عزیز این سال به شادی باشه به طوری که وقتی سال بعد به 12 ماه گذشتت داری نگاه میندازی فقط لبخند رضایت رو لبت بشینه.
همین
امسال احساس میکنم
سال خیلی قشنگیه
حالا حداقل من تا الان
که این حسو دارم
واسه سبک نوشتنم
و این وسط چین بودنش
چیزیه که خواستم انجامش ندم
ولی خب مخاطب های وبم
اینطوری عادت کردن
و خب خوده منم
اینجوری احساس میکنم
نوشته هام رو نظرم تره
دیگه برا همین تغییرش ندادم ..
1400 مبارکت
امیدوارم تا اخر چرخ صفرای 1400 برات بچرخه و همینجور سال خوبی باشه.
راجب تراز بندی متن هم چون خودت گفتی انتقادی دارید بگید برای همین نظر دادم
این سال برای خیلیا ، یادآور روزهای تلخ بود، اما گذشت ، و امیدواریم به آینده که شاید با نشان دادن روی خوش، اندکی تعادل بدهد به مرارتها و تلخیهای گذشته
سال نو بر تو مبارک
سال سختی بود.
منم امیدوارم
سال نو شما هم مبارک
سال نو را







سالی پر خیر و برکت همراه سعادت و سلامت برات آرزو میکنم اشی مشی
خیلی ممنون
همچنین برای تو