"مرغآمین"

"مرغآمین"

فکر میکنم که این ترنم موزون حزن تا ابد شنیده خواهد شد
"مرغآمین"

"مرغآمین"

فکر میکنم که این ترنم موزون حزن تا ابد شنیده خواهد شد

جو باران گرفت مرا

من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم 

حرفی از جنس زمان نشنیدم.

هیچ چشمی، عاشقانه به زمین خیره نبود.

کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد.

هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت.

من به اندازه یک ابر دلم میگیرد 

وقتی از پنجره میبینم حوری

_دختر بالغ همسایه_

پای کمیاب ترین نارون روی زمین 

فقه میخواند.

#سهراب_سپهری




پ‌.ن: چیزی برای حرف بودن نبود پس به انحنای شعر در امدم.

از بارون نوشته بودم و کسی گفت به بارون زیادی جو دادی.

من به بارون جو نمیدم، من فقط چیزی که میبینم رو مینویسم 

من فقط خوب نگاه میکنم به درخت و قطره و کاشی های تر

من فقط از صدای تپش گیاه و علف سرخوش میشم من با بوی بارون یاد دعا میفتم یاد. یاد نیایش پاک بچگیم 

فقط همین 






نظرات 2 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 19 مرداد 1400 ساعت 20:12 http://zarnegarin.blogfa.com

خوب نگاه کردن هم هنره و چه خوش اقبالید که این هنر رو دارید. اصلا همین نگاه عمیق سهراب هست که تونسته اشعار منحصر به فرد رو‌ پدید بیاره.

گاهی وقتا معجزه هم برای چشمای ما عادی میشه
باید شستشون

beny20 سه‌شنبه 19 مرداد 1400 ساعت 15:17 http://beny20.blogsky.com

خوبه کاش همیشه این جو ها بگیرتت
جو های بارونی
جو های خوشگل

بعد مدت ها
حالا یه دو روز افتادی به فکر شعر و بارون و یه کم انگار حالت بهتره

کی بوده بهت گفته به بارون زیاد جو دادی ؟! این کیه بگو من برم بزنمش ..

حالا نکشیش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد