"مرغآمین"

"مرغآمین"

فکر میکنم که این ترنم موزون حزن تا ابد شنیده خواهد شد
"مرغآمین"

"مرغآمین"

فکر میکنم که این ترنم موزون حزن تا ابد شنیده خواهد شد

مادرانه

ظهر مادرم برای اولین بار موهایم را شانه کرد. وقتی داشت شانه قرمز زشتم را به دست می گرفت، گفت: من تا حالا اصلا موهای شما رو شونه نکردم.

و سفت و سخت شانه را بر روی موهایم کشید.

خواستم بگویم: مگر غصه تو را لحظه ای رها میکرد تا به فکر چند شوید روی سرمان باشی، مگر سختی ها لحظه ای تو را به حال خودت می گذاشتند مادر من، مگر ادمها از آزردن تو دست برمیداشتند که تو به فکر شانه کردن دخترانه هایمان باشی. 

میخواستم همه اینا ها را بگویم ولی صدای پر هیجان گزارشگر والیبال و پدری که جلوی تلویزیون دراز کشیده بود قفلی شد بر دهانم. 

پس چشمانم را بین کلمات نامه ی یک تیر ۱۳۴۱ شاملو به آیدا چرخاندم.







گاهی وقتا حس میکنم شاملو هم فقط با کلمات بازی میکرد