من نه ظالمم و نه قلبی از سنگ در سینه دارم
من فقط از مرگ تو ناراحت نمیشوم
به جای شماتت من از خودت بپرس که چرا منی با این حجم پفکی بودن احساسات از نبودن یک ادم ناراحت نمیشوم
نبودن تو هیچ اسیبی به احساسات من نمیزند
متاسفم که این را میگویم اما غیب شدن گربهی زشت حیاطمان من را بیشتر به فکر وامیدارد تا نبود تو.
فوقش دلم بسوزد برای ادم نبودنت و فرصت زندگی که حرام کردی.
ترحم؟
ترحم به درد لای جرز دیوار هم نمیخورد
تنها حسی که شاید از مرگت برای من بماند همین حسی است که به درد لای جرز دیوار هم نمیخورد
عمر هشتاد ساله ات را به باد دادی، اما دریغ از یک حس محبت خالصانه